داستان کودکانه

داستان کودکانه

کرم ابریشم و کفش گمشده

یکی بود یکی نبود ، داستان کرم ابریشم و کفش گمشده از این قراره که  در یک جنگل بزرگ و زیبا کرم ابریشم کوچولویی با مامان و باباش زندگی میکرد. کرم ابریشم کوچولو خیلی دوست داشت که هرروز به جنگل بره و با دوستاش و حشره های دیگه که تو همسایگی اونا زندگی میکردن بازی کنه . اون روز هم مثل روزای دیگه وقتی صبحانشو خورد از مامان و باباش اجازه گرفت که بره تو جنگل و با دوستاش بازی کنه . کرم ابریشم کوچولو کفشاشو دونه دونه پوشید و از مامان و باباش خداحافظی کرد و رفت تو جنگل . خونه اونا تو یه جنگل خیلی سرسبز و بزرگ بود . کرم ابریشم کوچولو شروع کرد با خوشحالی دویدن و آواز خوندن.همینطور که داشت با خوشحالی میدوید و آواز میخوند یک دفعه پاش گرفت به یه تکه چوب و افتاد زمین. طفلکی کرم ابریشم پاهاش درد گرفته بود .وقتی بلند شد و خودشو تکوند تا اومد دوباره راه بیفته و بره متوجه شد که یکی از کفشاش گم شده و پاش بدون کفش مونده . اول شروع کرد به گشتن . لای سبزه ها و بوته ها رو ی زمین خلاصه همه اون دور و اطراف رو گشت ولی کفشش نبود که نبود . کرم ابریشم بیچاره خیلی ناراحت بود و غصه میخورد . حالا اون بدون یکی از کفشاش چی کار کنه ؟ اگر بخواد راه بره و با دوستاش بازی کنه پاش آسیب میبینه. کرم ابریشم همینجور که داشت با خودش فکر میکرد که چی کار کنم و چی کار نکنم ، چشمش افتاد به یه عنکبوت که داشت برایخودش با تارهاش خونهدرست میکرد. کرم ابریشم کوچولو آهسته آهسته به سمت عنکبوت حرکت کرد. وقتی به عنکبوت رسید بهش سلام کرد و گفت :” عنکبوت جون من یکی از کفشامو گم کردم ، میتونم یکی از کفشای تو رو ازت قرض بگیرم؟”

عنکبوت یه نگاهی به کرم کوچولو کرد و یکی از کفشاشو از پاش دراورد و به کرم کوچولو داد. کرم ابریشم با خوشحالی کفشو گرفت ولی هر کاری کرد نتونست اونو بپوشه ، آخه بچه ها کفش عنکبوت خیلی براش کوچیک بود و اصلا تو پاش نرفت. کرم کوچولو با ناراحتی کفش عنکبوت رو بهش پس داد و دوباره آهسته آهسته به راه افتاد.اون خیلی ناراحت و غصه دار بود و میخواست هر چی زودتر یه کفش مثل کفش خودش پیدا کنه .
کرم ابریشم همینجور که داشت میرفت به یه قورباغه رسید . بعد از اینکه بهش سلام کرد به قورباغه گفت :” قورباغه جونم من داشتم میدویدم که افتادم زمین و یکی از کفشام گم شد،میتونم یکی از کفشاتو ازت قرض بگیرم و بپوشم تا بتونم برمو با دوستام بازی کنم؟”
قورباغه مهربون با لبخند یکی از کفشاشو به کرم کوچولو داد و کرم با خوشحالی کفشو گرفت و شروع به پوشیدنش کرد. اون تونست کفش رو پاش کنه وکلی خوشحال شد اما تا اومد بره کفش از پاش دراومد، آخه بچه ها کفش قورباغه خیلی برای پای کرم کوچولو بزرگ بود. اون با ناراحتی کفش رو به قورباغه داد و راه افتاد.
رفت و رفت تا اینکه توی راه یه ملخ رو دید. ملخ که دید کرم ابریشم کوچولو خیلی ناراحته ازش دلیل ناراحتیش رو پرسید ، اونوقت بود که کرم کوچولو بهش گفت :” داشتم میرفتم با دوستام بازی کنم که خوردم زمینو یکی از کفشامو گم کردم ، حالا میتونم یکی از کفشای شما رو قرض بگیرم تا بتونم برمو با دوستام بازی کنم؟”
ملخ سرشو خاروند و بعد یکی از کفشاش رو به کرم ابریشم داد. اما بچه ها کفش ملخ خیلی دندونه دندونه و دراز بود و کرم ابریشم اصلا توی اون کفش احساس راحتی نمیکرد و نمیتونست با اون راه بره. کرم کوچولو کفش ملخ رو بهش داد و ازش خداحافظی کرد و رفت.
کرم ابریشم کوچولو همینطور با ناراحتی رفت و رفت تا رسید به یه برکه.اونجا یه خرچنگ رو دید که داشت که داشت به سمت برکه حرکت میکرد. اون به طرف خرچنگ رفت و بعد از اینکه بهش سلام کرد گفت :” خرچنگ عزیز من تو راه خوردم زمین و یکی از کفشامو گم کردم ممکنه یکی از کفشاتو به من قرض بدی تا بتونم بازی کنم ؟”
خرچنگ قبول کرد و یکی از کفشاشو به کرم ابریشم کوچولو داد . کرم کوچولو تا کفشو گرفت دید که وای چقدر کفشای خرچنگ برای راه رفتن تیزه و ممکنه به پاش آسیب برسونه . آخه خرچنگ ازکفشاش برای کندن زمین استفاده میکنه بچه ها. اون کفش خرچنگ رو بهش پس داد و دوباره با ناراحتی به راه افتاد.
کرم ابریشم کوچولو دیگه خیلی خسته شده بود و دیگه دلش نمیخواست بیشتر بگرده و راه بره. به خاطر همین تصمیم گرفت که استراخت کنه . کرم ابریشم کوچولو یه برگ پهن و بزرگی رو انتخاب کرد و روی اون برگ حلقه زد و شروع کرد به استراحت کردن. یه مدت که گذشت کرم ابریشم احساس کرد که خیلی خوابش گرفت و احتیاج داره که بخوابه برای همین تصمیم گرفت که یه پیله دنج و راحت برای خوابیدن خودش درست کنه و بخوابه . کرم کوچولو همین کار رو انجام داد و بعد به یه خواب عمیق فرو رفت.
روزها اومدن و رفتن و کرم ابریشم کوچولو هنوز خواب بود . تا اینکه یه روز وقتی از خواب بیدار شد و از پیلش اومد بیرون با تعجب دید که به یه پروانه خیلی خوش رنگ و زیبا تبدیل شده و دیگه نیازی نداره که دنبال کفش برای پاش بگرده . کرم کوچولو که حالا تبدیل به یه پروانه زیبا شده بود با خوشحالی به سمت خونشون پر زد و رفت.

اشتراک این نوشته

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


Phone icon
02144205322
با ما تماس بگیرید
WhatsApp icon
09127203467